دنياي آدم برفي دنياي ساده ايست
اگر برف بیاید هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم
اگر نباشي.....!
آخرین مطالب نويسندگان
|
سیمای عشق
سه شنبه 24 دی 1392برچسب:فقط برای سجادم, :: 11:21 :: نويسنده : sajjad&zahra
زهرا: سلام نفسم ایهاالناس به دادم برسید سجادم نمیدونه چقد دوسش دارم و چقد دلم براش تنگ شده فک میکنه فقط خودش دلتنگ میشه بابا نامرد من عاشقتم دیووووووووووووووووووووووونتم میمیرم برات قد دنیاها دلم برات تنگیده عشقم فقط دلم میخواد بدونی همینو بس بووووووووووووووووووووووووووووووس از راه دور جمعه 8 دی 1391برچسب:نوازشم کن!, :: 23:53 :: نويسنده : sajjad&zahra
عبــــــور...
یعنی.... من .... که از همۀ حسِ سرد و بی تفاوتت آروم و عاشقانه میگذرم..!!! نوازشم کن! نترس.... تنهایی ام واگیر ندارد! وابستگــی هــا وام هـــای کــوتـــاه مــدتــی هستــند بــا بهــره هـــای سنگیــن........... سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:دوست داشتن, :: 12:38 :: نويسنده : sajjad&zahra
آه چه حالتی دارد! نه به وصف میآید و نه به فهم! دوست داشتن چه قدرتی دارد، در خویشاوندی و صمیمیت راستین چه نیروی معجزه گر خدایی نهفته است. چه لذتی است اینجا در "خود را نادیده گرفتن " در "خود را لقمه لقمه کردن" و به دهان دوست دادن که بجود و بجود و بجود و طعم و عصارهاش را بمکد و تفالهاش را بر خاک بریزد و این خود بهترین زندگی کردن است! و اینها و اینگونه نعمتها را همه از او دارم! من کی با این حالات آشنا بودم؟ کودک را، پدرش، مادرش میزند و او به گریه میافتد و از درد فریاد میکشد، اما چه میکند؟ با چهره برافروخته و چشمانی سرخ و گونههای خیس از اشک، خود را به دامن مادرش یا پدرش، همان که آزارش داده است میافکند.
دکتر علی شریعتی
لعنت عشق بر کسی که عشق را بازیچه قرار داد لعنت عشق بر کسی که به نام عشق دست به هر کاری زد لعنت عشق بر کسی که اسم کارش عشق بود ولی هدفش چیز دیگر لعنت عشق بر کسی که به خاطر هوسرانی عاشق بود لعنت عشق بر کسی که عشقش دروغ بود لعنت عشق بر کسی که... پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:پاییز, :: 10:19 :: نويسنده : sajjad&zahra
میان همهمه ی برگهای خشک پاییزی فقط ما مانده ایم که هنوز از بهار لبریزیم برای من که دلم چون غروب پاییز است صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است
پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:من از خدا خواستم, :: 10:16 :: نويسنده : sajjad&zahra
من از خدا خواستم من از خدا خواستم كه پليدي هاي مرا بزدايد خدا گفت : نه آنها براي اين در تو نيستند كه من آنها را بزدايم .بلكه آنها براي اين در تو هستند كه تو در برابرشان پايداري كني من از خدا خواستم كه بدنم را كامل سازد خدا گفت : نه روح تو كامل است . بدن تو موقتي است من از خدا خواستم به من شكيبائي دهد خدا گفت : نه شكيبائي بر اثر سختي ها به دست مي آيد. شكيبائي دادني نيست بلكه به دست آوردني است من از خدا خواستم تا به من خوشبختي دهد خدا گفت : نه من به تو بركت مي دهم من از خدا خواستم تا از درد ها درد و رنج تو را از اين جهان دور كرده و به من نزديك تر مي سازد من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد خدا گفت : نه تو خودت بايد رشد كني ولي من تو را مي پيرايم تا ميوه دهي من از خدا خواستم به من چيزهائي دهد تا از زندگي خوشم بيايد خدا گفت : نه من به تو زندگي مي بخشم تا تو از همۀ آن چيزها لذت ببري من از خدا خواستم تا به من كمك كند تا ديگران را همان طور كه او دوست دارد ، دوست داشته باشم خدا گفت : ... سرانجام مطلب را گرفت امروز روز تو خواهد بود باشد كه خداوند تو را بركت دهد... براي دنيا ممكن است تو فقط يك نفر باشي ولي براي يك نفر، تو ممكن است به اندازۀ دنيا ارزش داشته باشي داوري نكن تا داوري نشوي . آنچه را رخ مي دهد درك كن و بدان كه بركت خواهي يافت خوش حالم که از وبلاگ من بازدید می کنید،خواهش میکنم نظر بدین. یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:دنیای آدم برفی, :: 23:26 :: نويسنده : sajjad&zahra
|
|||||||||||||||||
|